سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستی
 
قالب وبلاگ

 

نیاکان-چهارده خورشید

«اویس قرنی و مادر پیر»

جناب اویس قرنی یکی از زهّاد هشتگان? زمان بود.او در یمن با مادر پیرش زندگی می کرد.اویس روزها شتربانی می کرد  از درامد آن مخارج زندگی خود و  مادرش را تهیّه می نمود.

حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله وسلم اویس را به روح الرحمن لقب داد و می فرمودند: رایح? دلنشین اویس قرنی را از یمن استشمام می کنم.روزی جناب سلمان فارسی از حضرت سؤال کرد که اویس کیست؟حضرت فرمودند:اویس کسی است که روز قیامت از عد? زیادی شفاعت خواهد کرد.

اویس قرنی که در یمن درکنار مادر پیرش زندگی می کرد،مدتی از بعثت پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم گذشته بود.اویس پس از شنیدن خبر ظهور اسلام به پیامبر و کتابش قرآن کریم ایمان آورده بود ولی تشنگی خاصّی برای زیارت آن حضرت در اویس پیدا شده بود.

او در انتظار فرصتی بود تا بع زیارت پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم به مدینه مشرّف شود و چشمان منتظرش به جمال نورانی خاتم پیامبران حضرت محمّد مصطفی صل الله علیه و آله و سلم روشن و منوّر گردد.ولی از آنجایی که مادر پیرش نیاز به سرپرست داشت،مانع رفتن وی به مدینه بود.

تااین روزی از مادر پیرش تقاضا کرد تا اجازه دهد او برای زیارت پیامبر اسلام صل الله علیه  و آله و سلم به مدینه مشرّف شود.مادرش درخواست فرزند را قبول فرمود مشروط به اینکه با شترش به مدینه برود و شب را در مدینه نماند  بلکه برای پرستاری از مادر به یمن برگردد.

اویس به اجاز? مادر،بر شتر راهوار سوار شد و به سمت مدینه حرکت کرد.جاذب? زیارت معشوق او را با سرعت تمام به مدینه می کشاند.اویس وارد مدینه شد و آدرس خان? پیامبر را جویا شد تا اینکه به در خان? پیامبر بار یافت.اویس از شتر پیاده شد و مهار شتر را در گوشه ای بست و دقّ الباب نمود در حالی که قلبش به شدّت درانتظار زیارت حضرت بود.خادم منزل در رابه روی اویس گشود و با چهرل مرد خسته و از راه رسیده روبرو شد.اویس فرمود برا یزبیارت پیامبر اسلام از یمن به مدینه مشرّف شدم.خادم گفت:پیامبر اسلام در بیرون از مدینه تشریف دارند لذا شما بفرمائید و در منزل منتظر بمانید.اویس ارد منزل شد و در انتظار پیامب رصل الله علیه و آله و سلم نشست ولی متأسفانه موفّق به زیارت حضرت نشد و ناامیدانه خداحافظی کرد و از مدینه خارج شد تا طبق قولی که به مادرش داد عمل کند.

اویس وارد منزل خود شد مادرش پرسید آیا پیامبر را زیارت کردی؟عرضه داشت پیامبر در بیرون از خانه تشریف داشتند و معلوم نبود چه ساعتی به منزل برمی گردند لذا به سبب قولی که به شما  ادم بیشتر از آن منتظر نماندم و برگشتم.

امّا کمی بعد از برگشتن اویس،پیامب رعظیم الشأن وارد منزل شدند.حضرت به اهل خانه فرمود:بوی خوشی به مشام می آید.آیا کسی وارد منزل شد؟خادم عرضه داشت آری،شخصی که خود را اویس معرفی کرده بود از یمن برای زیارت آمده بود و ابلاغ اسلام داشت و چون با مادر پیرش وعده داشت برگشت.پیامبر اسلام علاق? خاصّی به اویس پید کرده بود تا جایی که یک روز در اواخر عمر شریفش دوستان نزدیک را جمع فرمود حضرت در آن جلس? خصوصی اشیاء شخصی خود را به عنوان یادگاری و تبرّک بین ذوستان و صحاب? نزدیک خود تقسیم نمود.

ولی یکی از وسائل شخصی خود را (احتمالاً چیزی شبیه کمربند بود) باقی گذاشت صحابه و دوستان سؤال کردند یا رسول الله این شیء قیمتی برای کیست؟حضرت فرمود این از برای اویس قرن است که از اهل یمن می باشد.اهل مجلس عرضه داشتند ما هنوز نام او را نشنیده ایم و در جنگ ها و غزوات شرکت نداشت و اویس را نه در مکّه دیده ایم و نه در مدینه.پس چگونه این شیء قیمتی متعلّق به او شده است؟

حضرت فرمود:اویس کسی است که شما را در روز قیامت شفاعت می کند.یاران پیامبر تعجّبشان بیشتر شد و اشتیاق خاصّیبرای زیارت او پیدا کردند.لذا جویای آدرس اویس در یمن از پیامبر شدند.حضرت فرمود هم? شما موفّق به زیارتش در این دنیا نخواهید شد مگر سه نفر از شما که از طرف من این امانت را برای او در یمن خواهند برد.

حضرت آن سه نفر ار مشخّص نمود و به آنان امر کرد تا به یمن بروند و آن امانت را به اویس تحویل دهند.آن سه نفر حرکت کردند و از مدینه به یمن رفتند.پس از پیدا کردن خان? اویس در زدند.اویس در را به روی آنان گشود و فرمود ای فرستادگان رسول مکرّم اسلام بفرمایید.آنان به همدیگر نگاه کردند که اویس از کجا متوجّه شد که ما فرستادگان پیامبریم.

همین که وارد اتاق شدند،اویس به آنان خوش آمد گفت و فرمود شما از مدینه از طرف پیامب راسلام تشریف آورده اید و حضرت وسائل شخصی خود را بین شما دوستان تقسیم فرمود و این وسیل? شخصی قیمیتی را که در داخل صندوق قرار داده،برای من به یادگار فرستاده است.

اینجا بود که تعجّب بیشتر مهمانان را به خود جلب کرد و آنان از اویس سؤال کردند که آیا تا به حال پیامبر را زیارت نموده ای؟اویس فرمود فقط یکبار برای زیارت پیامبر به مدینه مشرّف شدم ولی موفّق به زیارتش نشدم و در جنگ ها هم به خاطر نگهداری از مادر پیرم شرکت نمی کردم.البته هرچند وقت یک بار پیامبر عزیز به خوابم می آید و او را در منزل خود زیارت می کنم.

اویس در جنگ صفّین وارد بر حضرت علی علیه السلام شد در حالی که لباس پشمینه ب رتن داشت.حضرت فرمود کیستی؟اویس عرضه داشت من اویس هستم.حضرت فرمود آیا تو همان اویس قرن هستی که پیامبر اسلام رائح? خوشت را از یمن استشمام می فرمود؟عرضه داشت آریاویس با حضرت بیعت کرد حضرت فرمود چگونه بیعت می کنی؟اویس عرض کرد تا پای جان در رکاب شما شمشیر می زنم.لذا این گونه با حضرت بیعت کرد  در نهایت در جنگ صفّین بدست قاسطین به شهادت رسید و حسن ختام خدمات طاقت فرسای او به مادرش،شهادت وی در خدمت امیرالمؤنین علی علیه السلام بود.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

حقوق و عقوق والدین و فرزندان ص63

برگرفته از www.14khorshid.ir


[ پنج شنبه 92/9/28 ] [ 7:47 صبح ] [ mohsen ] [ نظر ]

 

نیاکان-چهارده خورشید

«نامه یک بنّا به دخترش»

بنایی در نامه ای به فرزندش نوشت:

من هرگز خودم را نمی بخشم ، چون برای تربیت تو برنامه و مطالعه ای نداشتم.من تمام ظرفیت قلب تو را«پر از مهر»و«سیراب عشق»کردم.الآن می بینم تو دیگر ظرفیت پذیرش محبت شوهر و خانواده اش را نداری. دیروز که مهمانتان بودم ، روز زن بود.دامادم با یک دسته گل و یک گلونبد قیمتی وارد خانه شد ، با احساس تمام آن را به تو هدیه داد ، ولی تو خیلی سرد برخورد کردی.دلم به حالش سوخت.این مشتی از خروار رفتارهای تو است.او مرد محترمی است که تا به حال در برابر رفتارهای خشک تو از کوره در نرفته و به من ومادرت شکایتی نکرده است.متأسفانه من یک«درس زندگی»را دیروز متوجه شدم و آن اینکه عشق و محبت باید نسبت به کودک «متعادل» باشد.نباید او را از عشق و محبت سرازیر و لبریز کرد و نباید «حساب بانکی عاطفه»اش را مسدود و خالی گذاشت؛در یک کلام نه افراط و نه تفریط.

یک روز زیر نظر استادم کار سقف زنی را شروع کردم. در پوست خود نمی گنجیدم ، فکر می کردم چون استادم ، کار را به من سپرده است ؛ خودم برای خودم کسی شدم.هنگام کار با یک مشکل جدی مواجه شدم؛چندین رگ از آجرهایی که کار می کردم باهم فروریخت.سریع از چوب بست پریدم و پیش استاد رفتم.مشکل رابرای او گفتم .برای نظارت کارآمد.اول گچ ها ی توی استنبیلی را دست زد و بعد یک آجر برداشت و نگاه دقیقی به آن کرد.آن را پیش من آورد و گفت : ببین آجرهایی شما برای سقف زدن به کار برده ای ، گرد وغبار دارند.این گردها مانع شده است که گچ ها آجرها را به خود جذب کنند.عجولانه از استادم تشکر کردم وخودم را به بالای چوب بست کشیدم.اونگاهی کرد و رفت.به شاگردم گفتم با دقت آب بگیر ، مراقب باش غبار روی آجرها نماند.

مشغول کار شدیم ، چند رگ سقف  زدم.کار خوب پیش می رفت.ته دلم احساس رضایت داشتم که ناگهان این بار هم چند ردیف سقفی که زدم ، فرو ریخت.استاد که صدای آن را شنید ، خود را سریع به آن جا رساند وگفت: کسی طوریش شده؟ بعد نفس عمیقی کشید و به من گفت:این بار چه گلی کاشتی؟! گفتم باور کن این بار به آجرها آب دادم.استاد یکی از آجرها را برداشت وگفت: معلوم است که این آجرها دوام نمی آورند و با گچها  و آجرهای دیگرکلاف و درگیر نمی شوند؛بیچاره ها از زور آب خفه شدند. نزدیک من آمد و با محبت دستش را به شانه من زد و گفت:اگر می خواهی استاد خوبی بشوی ، باید ظرافت های این حرفه را از من شکار کنی تا زودتر به هدف برسی . چون مثل بچه ام دوستت دارم و برایم عزیزی ، به مناسبت این اتفاق ، یک درس زندگی به عنوان یک هدیه معنوی به تو می دهم؛ در تربیت فرزند باید فوق العاده مراقب باشی. با سنگ و آجر و مصالح سر ،کار نداری ، با یک انسان که هدیه  و امانت خداند به توست ، روبرو هستی.از همین شکست امروزت درس بگیر! بعد یک آجر غبارآلود در دست راست و یک آجر سیراب شده در دست چپ گرفت. به این دو آجر خوب نگاه کنید.در حالی دست راست را جلو آورده بود گفت : افرادی که در محبت فرزندان خود خشک و بی  محبت هستند ، مانند این آجر هستند. بعد آجری که در ست چپش را نشان داد و گت:آنهایی که فرزندان خود را غرق در محبت می کنند ، مانند این آجرهای سیراب هستند.خوب حاصل تربیت هر دو گروه چیست؟ همانگونه که این آجرهای غبارآلود وسیراب،به گچ نمی چسبند ودرگیر نمی شوند ، فرزندان این دو گروه نیز در روابط پیوندشان با دیگران دچار مشکل می شود.


[ پنج شنبه 92/9/28 ] [ 7:45 صبح ] [ mohsen ] [ نظر ]

براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند   . رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له». اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. (مرات النساء ص 117) احکام تکلیفى، مجموعه ‏اى از بایدها و نبایدهایى است که از کتاب و سنّت و سیره مسلمانان گرفته شده و بر عموم مسلمانان واجب است به آن‏ها توجه داشته باشند و برنامه عملى خود را بر اساس آن تنظیم نمایند. متأسفانه بعضى از اشخاص گمان مى‏ کنند دستورات اسلام بسیار سخت و پیچیده است، در حالى ‏که تکالیف الهى، آسان و انعطاف‏ پذیر است و این موضوع از روایات و آیات قرآن به خوبى فهمیده مى ‏شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درباره شوخی با زن نامحرم فرمود: «من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها». (عِقاب الاعمال: ص 652 ) هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود: «با عدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له».(بهشت جوانان، ص 468 ) بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت. براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند و متاسفانه بخاطر این که طرف مقابل را در حد معصوم می دانند گرفتار وابستگی هایی می شوند که گاهی به فحشا هم کشیده می شود. در حالی طرفین اهل فحشا نبودند. براستی آیا پدر و مادر نمی دانند بخاطر عدم رعایت حرمت های خانوادگی در جرم بچه ها سهیم هستند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: "وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سئوال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمود: خیر ،از دست پدران مومن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.

"برگرفته از وبلاگ غریب آشنا


[ پنج شنبه 92/9/28 ] [ 7:30 صبح ] [ mohsen ] [ نظر ]

 

8991 -چگونه قبولی تمام کارها ،مشروط به قبولی یک عمل همچون نماز است؟

ج:بر فرض پلیس در بین راه از راننده ای گواهینامه رانندگی مطالبه کند،اگر راننده گواهینامه پزشکی ،گذر نامه سیاسی،پروانه ساختمان ،کارت بازرگانی،اجازه اجتهاد یا هر مدرک دیگری به او نشان بدهد پلیس از او نمی پذیرد.تنها اگر گواهینامه رانندگی داشته باشد اجازه عبور میدهد.

خداوند نیز در این دنیا شرط یا قانونی را وضع کرده که اگر کسی در قیامت بخواهد به مقصد برسد می بایست دارای گواهینامه نماز باشد واگر از دنیا باخودش آن را به همراه نیاورده باشد هیچ عملی از وی قبول نخواهد بود ونجات بخش نیست.

2-چرا اسلام از آزادی جوانان جلوگیری میکند ونمیگذارد آنان با تعقل دین را بپذیرند؟

ج:این سوال مثل اینست که بگویید چرا نمیگذارید هربیماری خودش،خودش را معالجه کندوداروی خود را تجویز نماید.آخر چرا نمی خواهید بچه ها راحت باشند و به دلخواه خود هر دارویی را خواستند بخورند؟چرا راه معالجه را اینقدر دشوار میکنید؟

پایبندی به دین نیز هرچند پایبندیست  اما ثمره اش آزادی همه ی ارزشهای انسانی از اسارت طغیانهای درونی است

3-چرا از مرگ می ترسیم؟

ج:راننده زمانی در جاده می ترسد که یا بنزین ندارد یا قاچاق حمل کرده یا باراضافه سوار کرده یا با سرعت غیر مجاز رفته یا جاده را گم کرده یا در مقصد جایی را آماده نکرده یا همراهانش نااهل باشند.

اگر انسان برای بعد از مرگ خود،زاد و توشه لازم را برداشته باشد،کار خلاف نکرده باشد، راه را بداند،در مقصد جایی را در نظر گرفته باشد و دوستانش افراد صالح باشند و حرکتش طبق مقررات و مجاز باشد،نگرانی نخواهد داشت.استاد قرائتی.

4-علت داشتن حجاب در محل کار برای خانم ها چیست؟

هنگامی که زن و مرد در محل کار یا رفت وآمدهای خانوادگی با هم در ارتباطند بایدحفاظ و حجابی در بین باشد،سیم های مثبت و منفی را در نظر بگیریدکه هیچگونه اتصال و اصطکاک با هم ندارند چرا؟

ون پوششی از پلاستیک آن ها را پوشانده است.بین دو دسته از سیم های مثبت و منفی حجاب ایجاد کرده است.اگر صدها سیم مثبت کنار هم قرار بگیرند نیازمند به پوشش نمی باشند.اما اگر پای یک سیم منفی در میان باشد بایدپوششی بین این سیم منفی وان سیم های مثبت ایجاد شود.

آیا حجاب برای زن زندان است؟آیا این پوششهازندان است یا حفاظ؟شما دفترتان را جلد میگیرید،این جلد برای دفتر زندان است؟


[ شنبه 92/9/23 ] [ 4:0 عصر ] [ mohsen ] [ نظر ]

سلام صبح همگی بخیر 

من امدم


[ پنج شنبه 92/9/21 ] [ 7:31 صبح ] [ mohsen ] [ نظر ]
   1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 246731

تصویر ثابت